حتما شنیدهای بسیار سفر باید تا پخته شود خامی..
و این چنین بود که مدرسه ما تصمیم گرفت که یک اردویی را ترتیب دهد که برای سال تحویل ما در مرق مطهر آ علی بن موسی الرضا باشیم.
چه صفایی داشت قدم زدن و راه رفتن در صحنهای امام برای همه دعا کردم خوشبختی و عاقبت به خیری همه برای شفای مریضا.
از lcd هایی که در صحنها نصب کردن داشت صحبتهای آقای قراءتی را پخش می کرد که می گفت برا ی همه انسانها از آغاز تاریخ دعا کنید آنهایی که دوست داشتن بیایند و نتونستند منم برا همشون دعا کردم اونجا قلب انسان رقیق می شود می تواند ببخشد.انشاء الله حاجات همه براورده خیر شود.
برای خونواده ام دعا کردم اینکه اونها هم بتونند بیایند زیارت چون مادرم و سه تا از خواهرام هنوز نتونستند بروند مشهد اولین باری که رفتم زری را گرفتم برای اونا هم دعا کردم و اتفاقا همون شب خواهرم خواب دیده بود که رفته زیارت.
یعنی اینقدر اعمال و نیات انسان انعکاس دارد.
ولی واقعا از نوع زیارت کردن زائرها خیلی ناراحت شدم طوری که بعضی ها به خاطر زیارت حجابشون به هم می خورد و من در آن شلوغی کمکشون می کردم که روسری سر کنند بعضی از حولشون نمی دونستند که خروجی کجاست این بود که تا جایی که متونستم با زبان و دستم کمک می کردم که از خروجی خارج بشوند در آنجا همه می خواهند که زری را بگیرن البته کسانی هستند ککه از دور سلام می دهند ولی من زیارت کربلای معلا که مشرف شدم اینطوری نبود اونجا نرده گذاشته بودند و همه می تونستند که زیارت کنند نمی دانم که چرا در ایران با وجود این همه امکاناتی که برای خدمات رسانی زائرها انجام دادند ولی در این زمینه تدبیری اندیشه نشده روز اول فروردین آقا سخنرانی داشتند.ما از قبل مدیر مدرسه امان به ما گفته بود که قرار است ایشان بیاید به همین خاطر برنامه ریزی کردیم که زودتر برویم که سخنرانی و دیدار را از دست ندهیم…
ما بعد از گذر از ورودی خواهران از باب الرضا دو به دو رفتیم که همدیگر رو گم نکنیم. من عمدا آخرین نفر ایستادم که کسی جا نمونه.همه جمع شدیم قرار شد بریم تو نوبت برای ورود به رواق امام ولی گفتن همه چیز را باید تحویل کفش داری بدید ما هم رفتیم از قضا کفش داری هم فعلا تا ساعت 11:30کار نمی کردند این بود که چن نفرمون منتظرموندیم وسیله بقیه رو تحویل بدیم. ادامه دارد الان نمیتونم ادامه اش رو بنویسم.
آخرین نظرات